عشقمه حسین

دلدادگیه من حسین ؛آرامشه قلب منه

هرچی بخوام ازتومیخام؛ عادته هرروزمنه

روزوشبم سرنمیشه؛ رسمه همیشگیمه

اینوبوالله میگم٫ روزی بدون عشقه تو سرنمیشه

من بی تومیمیرم

من بی تو اسیرم

من بی توبیتابم

من بی تو سرسامم

عشقت منودیونه کرده

عشقت منونشونم کرده

آقام حسینه به خدا؛ آقام حسینه( ۲)

عشقه تو ارباب حسین؛ مثله خون تورگای منه

اسمه تو زیرلبهام؛تسکین همه دردهای منه

وقتی که پریشون میشم؛ یا اینکه بی قرار و بی نشون میشم

بادلم پر میزنم توآسمون حرمت:

یااینکه سرمیزارم روتربته محترمت

ذکرت آرومم میکنه: عاشقی به توخوب چیزیه

امشبم ازاون شباس که بی خابم

تاب ندارم

آروم نمیشم

الا٫ به اسمت

قسمتم کن بیام دوباره باز تو کربلات

نفس زنم توقشنگ ترین صحن و سرات

بگم منم همون غلامه رو سیات

ی نگاه ب من بکن جونه مادرت

بیام ب کربلات

دلنوشته ای از عبد و غلام اهل بیت ع کربلایی مجید خوانساری( عطش)

برچسب‌ها: کربلایی مجیدخوانساری٬عطش٬عطش٬ کربلایی مجیدخوانساری شعر...